**خلیفه ابراهیم سماقان درود ورحت خدا بروی باد باعده ایی ازدراویش خود ازمسجد حاجی ویسی پایین می آمدندوبه نزدیکی آهنگری حاج محمد رسیدند.دراین حین خلیفه علی گفت:دراویش راجمع کنید.دراویش جمع شدند.خلیفه علی با اشاره ایی به آهنگرگفت آن آهن سرخ شده رابدهید.خلیفه علی درمیان مردم آهن سرخ رابازبانش سرکرد.بوی کباب شدن زبان خلیفه علی به آسمان بلندشد.درست مثل اینکه گوشت کباب کنند.این ناشی ازبرکات پیران طریقت است.
**بعد ازفوت حضرت شیخ محمودملک(حفید که ازنوه های حاجی کاک احمد سلیمانی است.) تعداد ۶۰ نفربودیم که به قره داغ رفتیم.ناگهان عده ایی مارامحاصره کردند.وهمه مارا سوارماشین کردند.پس ازچند دقیقه یکی ازدراویش حالش به هم می خورد.به یکباره درماشین بلند می شود وخودرابه پایین پرت می کند.اما زود بلند می شود.سربازان دراین هنگام می گویند،این طریقت حقیقت دارد.چون اگرغیرازاین بود.این درویش تابه حال جان خودراازدست می داد.
**نقل می کنند که درزمان حیات حاج سید عبدالباقی ناوه،جمعی ازدراویش به همراه خلیفه علی ساوان درجلو مسجد ناوه درحال ذکربودند.دراین هنگام خلیفه علی دونفرازدراویش رامی گیرد وسرمی برد.سپس دوسجاده روی آنها می نهد.دراین هنگام به اذن واراده الهی دراویش زنده می شوند وذکر حق تعالی رابه جای می آورند.اینها ازکشف وکرامات مردان صالح خدااست.
**درزمان جناب شیخ عبدالکریم کس نزانی خلیفه علی ساوان درکویه درمحلی بنام ناو شاخان با عده ایی دیگر درحل ذکربودند.خلیفه علی ساوان درمیدان ذکر مثل اینکه نفری به وی دستورداده باشد،مشکی پرازآب رادست می گیردودرمیدان به چرخش درمی آید.دراین هنگام عده ایی ازدراویش که تازه ازکرکوک خدمت شیخ رسیده بدند.عرض کردندکه ما این درویش رادرصحرا کنارخرمنی که آتش گرفته بود،دیدیم که داشت آن راخاموش می کرد.
** یکی ازماموستایان آئینی درمسجد مشغول خواند حدیث برای مردم بود.دراین هنگام عقربی سه بارپای وی رانیش زد وباوجود آنکه دردش بسیارزیاد بود،اما همچنان به کارخود ادامه داد.هنگامی که خطبه تمام شد گفت:درد بسیارشدیدی داشت.مردم گفتند پس چرادست نکشیدی،گفت به خاطر آنکه درخدمت احادیث خدای تعالی وپیامبر(ص)بودم.
نظرات شما عزیزان: